تنها فرشته زمینی

نمیدونم تا حالا شده خطایی کنی یا نه ! خطایی که مجبور باشی بخاطر اون پیش خلق خدا اعتراف کنی...مجبور باشی "غرورت" رو اون روز تو خونه جا بذاری تا راحت اعتراف کنی و بجاش  چند تا "جنبه" با سایز بزرگ بپوشی تا برای شنیدن حرف های اون ادم بعد از اعترافت آماده باشی...

خداییش از اعتراف پیش خدا شرم نداریم!کلا باهاش راحتیم!! اما خلق خدا نوبره والله!

یه جا خوندم نوشته بود که ( پیش بنده خدا اعتراف نکن ، چون برات ژست خدایی میگیره!).اما میخوام بگم بعضی از بنده های خدا هستند که حتی ادعای بنده بودن رو هم ندارن چه برسه به خدا بودن...این حرف رومیگم چون چند روز پیش، پیش یکی از همین بنده ها اعتراف کردم...عذاب وجدان  اینکه از اعتمادش سواستفاده کردم و علاوه براین خیلی برام سخت بود، با اون کاری که کردم باز هم طوری مقابلش رفتار کنم که انسان قابل اعتمادی هستم و ...تصمیم گرفتم اعتراف کنم و انتخاب اینکه از این به بعد بهم اعتماد کنه یا نه رو بذارم به عهده خودش ...  قبل از اینکه ببینمش ، فکر میکردم اگه بخوام شروع کنم به حرف زدن زبونم بند میاد...دست و پام میلرزه...قلبم از دهنم میاد بیرون...حتی روی اینکه تو صورتش نگاه کنم رو هم ندارم!اما وقتی دیدمش انقدر خوب وصمیمی بود که یادم رفت میخواستم مثلا اعتراف کنم!!!و من اعتراف کردم ...گفتم و گفتم ...سرش رو انداخت پایین و سکوت کرد ... منتظر بودم اعتراض کنه ،شکایت کنه ، مواخذه کنه و ازم دلیل بخواد...اما هیچی نگفت!! حس کردم دارم میمیرم اما اون حس تو اون لحظه بد تر از مرگ بود ...سخت بود...هم گفتنش برای من هم شنیدنش برای اون!

انقدر راحت برخورد کرد که نمیدونم چه جوری بحث به خنده و خاطره تعریف کردن رسید...(خودمون رو زده بودیم به اون راه)...اما هردوتامون میدونستیم که من چه گندی زدم!

اون روز من موندم یه دنیا شرمندگی و خجالت ... (میدونستم که با خودش میگه که : چرا بهش اعتماد کردم و نباید این کار رو میکردم.) عذاب وجدان خودم کم بود فکر اینکه الان اون هم چه فشاری رو داره تحمل میکنه هم اذیتم میکرد...

بهش گفتم: حلالم کن...گفت: به شرطی که دیگه این کار رو تکرار نکنی...این حرفش دیگه آخره مرام بود که بجا آورد... گفت: دیگه بهش فکر نکن!!!!!!!!!!باورم نمیشد که داره این حرف ها رو میزنه راستش اگه من جای اون بودم  اینکار رو نمیکردم!!!اما با این کارش تصمیم گرفتم که از این به بعد راحت ببخشم...

میخوام بگم داداش دمت گرم!خیلی آقایی!!کم آوردم به مولا!خدا به داشتن بنده هایی مثل تو به خودش افتخار میکنه...تو هم به خودت افتخار کن که خدا همچین اخلاق مقدسی رو بهت بخشیده. من رو که بخشیدی و ازم گذشتی ، اما ... فقط ... مواظب باش که یه وقت واسه بنده هاش ژست خدایی نگیری...

یا علی

 

 

 


برچسب‌ها: <-TagName->
نوشته شده در برچسب:بامرام,ساعت 11:46 AM توسط فرشته|

آخرين مطالب
» در فراسوهای مرزهای تنت تورا دوست میدارم
» یک ساعت مانده به قیامت
» اینجا هوا سرد است
» خبربد!
» بی بهانه باور کن
» باور من ...
» مهربانم...
Design By : MohammadDesign.IR